كايوس تمام شد....

ساخت وبلاگ
بالاخره بعد از يك هفته كابوس تمام شد . با دو تا خبر خوش ، بخشي از درگيريهاي ذهنم فرو خفت ....

اول خبر دخترم   كه به همراه خواهر م و همسر خواهرم و دختر عمويم  از مناطق زلزله زده بازگشتند. 

صبر انتظار براي مادر اسان نيست. اما خبر دوم اعلام تصميمش بود مبني بر عدم ازدواج....

يك ماه پيش امد و گفت كه از يكي از همكاران پيشنهاد اشنايي بيشتر به منظور بر ازدواج دريافت كرده  .....نگران بودم . اختلاف سني ده ساله ي اقاي داماد با دخترم براي من و پدرش مايه ي نگراني بود اما انچه مرا مي ترساند . امكان پافشاري پدر و دختر بود . مي ترسيدم بينشان اختلاف ايجاد شود . و از انجايي كه هر دو يكدنده هستند . كار بد از بدتر شود . 

هي به نعل كوفتم هي به ميخ كه مگر اختلافي پيش نيايد . اما شكر خدا پدر پدرانگي كرد و خيلي ارام و ملايم  اما منطقي مخالفت كرد . دختر هم شاخ و شانه نكشيد . اجازه خواست يك هفته اخير را فكر كند . 

و خداي را شكر امشب كه برگشت به پدرش اعلام كرد از خانواده اقاي داماد عذر خواهي كند و پاسخ منفي بدهد . 

اين شد كه ما حالمان بسي خوب است . و چه بسا  اين بيخوابي مسخره  حاصل خوش خوشان ما از نتيجه ي ماجرا باشد . باشد كه از ذوق مرگيمان  اندكي كاسته شود بلكه بتوانيم  بخوابيم.

+ نوشته شده در  شنبه چهارم آذر ۱۳۹۶ساعت 4:57&nbsp توسط اسيمه سر  | 

صبح نو سلام ......
ما را در سایت صبح نو سلام ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asimehsar222 بازدید : 155 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت: 11:47