زبانها....

ساخت وبلاگ
در انجيل يك اياتي هست فكر مي كنم در اول اعمال رسولان با اخر يوحنا درست يادم نيست . 

حوصله هم ندارم بلند شوم  بروم نصف شبي چك كنم . 

بنام زبانها ....ماجراي زبانها اين است كه وقتي عيسي مسيح بعد از مرگ بر تمام حواريونش ظاهر ميشود . انها در حال دعا متوجه ميشوند كه به زبانهايي كه مفهوم نيست و متعلق به انها نيست حرف ميزنند كه اصطلاحن به ان تعميد زبان مي گويند . 

يك طور زبانيست كه خودت فقط مي فهمي. و با ان دعا مي كني . 

تازگيها حساس مي كنم با ادمها به طريق زبانها حرف مي زنم شايد و انها هم ...براي همين در جمع ساكتم احساس غريبگي  و كلافه گي مي كنم 

نمي فهممشان ,نمي فهمندم 

گاهي خجالت مي كشم به مردم بگويم من اصلن نفهميدم شما درباره چه حرف مي زنيد . فقط نگاه مي كنم بارها و بارها سعي مي كنم در جملات بعدي روي دهان طرف مقابل زوم كنم بلكه حواسم جمع تر باشد . اما از يك جايي به بعد رشته كلام پاره مي شود . و ذهنم ور مي رود به دنبال يك مقوله ديگر ....

فكر كي كنم گوش كني يا نكني فرقي نمي كند . انها حرف خودشان را مي زنند . 

همانطور كه بگويي نگويي اثري در مردم ندارد انها به حرفهاي تو گوش نميدهند اما مشكل اينجااست . كه شبها يكسري از حرفها يي كه جسته و گريخته شنيدم بذهنم هجوم مي اورد . 

با گاهي خوابشان را مي بينم . بهرحال حال خوبي نيست . اين بد خوابي گاه و بيگاه اين هجوم كلمات بي سر و سامان 

 خسته و بي خوابم مي كند. و به كلنجارم وا ميدارد، با اين  شب كشداركه در من مكررن زاده ميشود.

مه دلم نمي خواهد ، شب گذشته را   تمام شب

  چار دست و پا روي قفسه سينه ام نشسته بوده 

 صبح فردا دوباره

 بدوش بكشم    

+ نوشته شده در  شنبه چهارم آذر ۱۳۹۶ساعت 2:9&nbsp توسط اسيمه سر  | 

صبح نو سلام ......
ما را در سایت صبح نو سلام ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asimehsar222 بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت: 11:47